کودکم می گفت: از کعبه آمده است، و تنها سوغاتش همین آب زمزم؟!
و به جاىِ تو، پاسخش چنین دادم: کعبه، با تمامىِ شأنش، و شرفى که دارد، از تلخ و شور دنیا، و بود و نبودش، و هستى، و نیستى اش، تنها و تنها، همین آب زمزم را داراست!
و او مى نوشید، اما از سخنم در شگفت بود!
و از آن پس، هیچ خرده اى بر ما، و زندگانى مان نگرفت، حتى روزهایى که دائره فقر تنگتر مى شد!
مکن زرزق شکایت که کعبه با ان قدر
زتلخ وشور همین اب زمزمی دارد